loading...

تنهـاییـ پرهیاهو

ای کاش که جایِ آرمیدن بودی

بازدید : 438
جمعه 15 اسفند 1398 زمان : 4:15

یکی از همکارام میگفت دلم میخواد یکی بیدارم کنه و وقتی چشمامو باز میکنم ببینم همه اینا خواب بوده . چه روزای کابوس واری به ما میگذره . هرروز پر شده از خبرای بد . میشنوی که فلانی حالش بده ، فلان دکتر اینتوبه شد ، فلان همکار مرد ... مثل یه کابوس تاریک و وهم الود میمونه . امروز حکم حقوقی جدیدمو دیدم که حقوقم زیاد شده، نمیدونستم باید خوشحال باشم؟باید برنامه بچینم که با این پول چیکار کنم ؟ خوشحالیم دو دقیقه بیشتر طول نکشید، بعد دوباره حل شدم تو غم اینروزا . اینکه اصلا زنده میمونم که بخوام از حقوقم استفاده کنم ؟ اینکه دلِ خوشی باقی میمونه؟ چی به سر خونوادم میاد؟ تا اخر این روزای شوم باید چقدر دیگه شاهد خبرای مرگ این و اون باشم؟ وقتی تو خونم مدام عذاب وجدان دارم که نکنه من ناقل باشم و خونوادمو الوده کنم ؟ منم دلم میخواد یکی بیدارم کنه و بگه بلند شو ، کابوس‌های مدامت تموم شد ... حالا نوبت رنگ سبزه که بعد از اینهمه سیاهی، جلوه کنه.

کرونا با شرافت و دنائت و تفرّق آمد!
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 8
  • بازدید کننده دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 1010
  • بازدید سال : 13437
  • بازدید کلی : 29529
  • کدهای اختصاصی